معنای و مفهوم خط فقر و زیستن بالا و پایین آن
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۲۰۵۵۴
فرارو-خط فقر، کلمهای که زیاد آن را شنیدهایم. اما شاید خیلیها ندانند که دقیقا این کلمه چه معنایی میدهد. فقر یعنی افراد در تامین سادهترین امکانات زندگی خود نیز ناکام هستند. یعنی سرپناهی ندارند. یعنی زندگیشان به بخور و نمیر تبدیل شده است. این یعنی در جنوبشهر هوای کثیفتری تنفس میکنند. این یعنی به امکانات درمانی مناسبی دسترسی ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو، چند روز پیش نایب رئیس کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه اعلام کرد که خط فقر به مرز ۲۸ میلیون نفر رسیده است. یعنی در کشوری با ۸۷ میلیون نفر جمعیت، از هر ۱۰۰ نفر، ۲۴ نفر با مشکل اساسی برای گذران زندگی رو به رو هستند.
البته فقر نسبی هم هست یعنی با استاندارهای زندگی در یک جامعه سنجیده میشود که برای محاسبه آن معمولا نصف میانگین درآمد یا میانه درآمدی یک جامعه را انتخاب کرده و هر فردی که درآمدش پایینتر از نصف میانگین جامعه باشد، فقیر است.
بررسیها نشان میدهد که عمده افراد زیر خط فقر در ایران شاغلین هستند، نتایج منتشر شده از مرکز آمار ایران نشانمیدهد که سی درصد از دهک اول (پایینترین دهک جامعه) شاغل هستند، ولی آن شغل کیفیت لازم را ندارد و درآمدش هم کفاف زندگی در قیمتهای نجومی را نمیدهد. پس ما در ایران سه نوع فقر داریم: فقر شاغلین، فقر بیکاران و فقر بازنشستگان پس سوال این است که دوای درد چنین فقری صرفا اقتصادی و توسعه آن است یا توجه به تبعیض و عدالت اجتماعی؟
برخی متخصصان علوم سیاسی اعتماد را نتیجه حکمرانی میداند. یکی از شاخصهای مهم حکمرانی خوب سیستم بوروکراسی کارآمد، همخوانی مسئولیت و اختیار و وجود نظامی شایسته سالار است. وجود افراد فقیر شاغل نشان میدهد که ساختار کسب و کار و بنگاهی بر منهج عدالت و شایستگی و تجربه و دانش نیست و نشان از حکمرانی غلط است.
فقر و تبعات آن برای جامعهقابل لمسترین نتیجه افزایش فقر، شکاف طبقاتی است. در یک طرف خانوادههایی محتاج نان شب هستند و در طرف دیگر افرادی که سوار بر ماشینهای چندمیلیاردی در خیابانها میچرخند. فقر میتواند شکاف و نابرابری اجتماعی را ایجاد کند؛ تحفهای که به راحتی میتواند خون جامعه را آرام آرام بمکد.
شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی باعث افزایش میزان جرم در جامعه میشود. این موضوع اعتماد عمومی و ارتباط روزمره افراد را هم به خطر میاندازد. وقتی در خیابان راه میروید یا وقتی در ترافیک اتوبان هستید، میترسید که گوشی همراه شما دزدیده شود یا نزدیکترین افراد خانواده در مسائل مالی نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.
شکاف طبقاتی میتواند سرمایههای یک جامعه را نابودکند. پییر بوردیو، جامعهشناس مشهور فرانسوی، از چهارنوع سرمایه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین در جامعه سخن میگوید. تبعیض و نابرابری ناشی از شکاف طبقاتی موجب عدم توزیع عادلانه این چهار نوع سرمایه میشود. نتیجه آن هم چیزی جز افزایش مهاجرت، کاهش امید به زندگی و حتی کاهش سطح سلامت عمومی نیست.
محمد فاضلی، جامعه شناس ایرانی در یادداشتی گفته است که اکثریت شهروندانی که به لحاظ اقتصادی در تنگنایی قرار گرفتهاند، فرصتی مناسب برای مدیریت بدن و استفاده از آن در جهات مطلوب را ندارند و ذهن و روان افراد فرصتی برای آرامش یافتن و تمرکز بر آنچه دوست دارند پیدا نمیکنند.
شکاف طبقاتی میتواند آرایش طبقاتی یک جامعه را بهم بریزد. یعنی جامعهای پر از تناقض در سبک زندگی را به دنبال داشته باشد. افرادی که با وجود حفظ سرمایه فرهنگی با بحران اقتصادی روبهرو میشوند. یعنی فقط به فکر گذران زندگی روزمره خود خواهند بود.
طبقه متوسطی که نابود میشودبه عقیده پیتر باینارت صاحب نظر سیاسی آمریکایی فقر در جامعه، طبقه متوسط، یعنی موتور محرکه دموکراسی را متلاشی میکند و به جمعیت فقیر میافزاید که خواسته آنان به سیرکردن شکمشان و پرداخت اجاره خانه تقلیل مییابد. مطالبه از مسئولین و مشارکت سیاسی در تعیین سرنوشتشان دیگه جذابیتی ندارد. فقر فقط منجر به عدم امنیت و افزایش انحرافاتی از قبیل دزدی، قتل و تنفروشی و... نمیشود بلکه فرهنگ و باور مردم را نیز فاسد میکند و همبستگی اجتماعی را متلاشی میکند و دیگر کسی قانون را محترم نمیشمارد.
روزنامه هم میهمن در گزارشی نوشت است که کسانیکه فقیر به دنیا آمدهاند با کسانیکه فقیر نبودهاند و فقیر شدهاند؛ رفتارهای اجتماعی متفاوتی خواهند داشت. این شیوه سقوط به چاله فقر در ایران شدید بوده است. طبقه متوسط ایران طبق آمار در مقاطعی تا ۶۰ درصد جامعه را تشکیل دادهاند، ولی اکنون بخش مهمی از این گروه اجتماعی به لحاظ سرمایه اقتصادی فقیر شدهاند، این فقیر شدن عوارض مهمی مانند کاهش شدید فرزندآوری و سقوط اعتماد عمومی و نهادی را برای جامعه به دنبال دارد.
همه اینها نشان میدهد وقتی که بیعدالتی، نابرابری، تبعیض و فقر بلای جان جامعه میشوند و از سر و روی آن بالا میروند، جامعه برای نفس کشیدن و نجات خود دست و پا میزند، اما راه به جایی نمیبرد و هر روز فرسودهتر از قبل میشود تا جایی که به مرز فروپاشی میرسد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: فقر شکاف طبقاتی طبقه متوسط حکمرانی موثر قیمت طلا و ارز قیمت موبایل شکاف طبقاتی نشان می دهد یک جامعه خط فقر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۲۰۵۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلامت روانی، اخلاقی و اجتماعی از وجوه مهم سلامت
به گزارش خبرگزاری مهر، سردار سعید منتظرالمهدی در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت آورده است: یکی از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی، «سلامت» است. چه، با برخورداری از تراز بالای صحت و سلامت است که میتوان برای تحقق اهداف ریز و درشت زندگی و بیشینه سازی شادابی و موفقیت، گام فراسو نهاد و جهد و جد روزافزون نمود. لیکن، نباید از یاد برد که قلمرو و حیطه سلامت هرگز در سطح «سلامت جسم» محدود نمیماند بلکه حیطههای پر اهمیت دیگری را نیز در بر میگیرد که از آن میان سه حیطه دیگر سلامت، یعنی «سلامت روان»، «سلامت اخلاق» و «سلامت اجتماعی» درخور توجه فزونتری هستند (نیازی به یادآوری نیست که این چهار حیطه سلامت پیوند وثیق و جدایی ناپذیری با یکدیگر دارند و لاجرم زوال یا نقصان هریک قادر است آن سه دیگر را دستخوش کژکارکردی کند).
چنانچه از حیث یادآوری و بیش و کم از منظر امروزی بخواهیم تعریفی بس مختصر از این چهار حیطه سلامت به دست دهیم چنین میتوان گفت که جسم آنگاه سالم است که بتوان بی هیچ محدودیتی از همه ظرفیت و توان آن برای «نیکو زیستن» بهره جست، روان نیز زمانی در سلامت است که نه تنها در دام هیچ «تعارض» آشفته ساز و نشانگان ملال انگیز و تنیدگی آشوبناکی گرفتار نشده باشد بلکه لبریز سُرور و وجد و خرسندی و پیوسته در تعالی و پویایی باشد. به همین قیاس سلامت اخلاقی نیز به حالتی اطلاق میشود که ذهن و ضمیر فرد عاری از «احساس گناه» باشد؛ آشکار است که لازمه فراچنگ زدن چنین خلق و حالتی آن است که فرد در کنش و منش و بینش خود، «فضایل اخلاقی» (نظیر صداقت، عدالت، اصالت، امانت و جز آن) را فرو نگذارد و برای بیشینه سازی آنها پیوسته بکوشد. سر انجام، مراد از «سلامت اجتماعی» آلوده نشدن به آسیبهای مختلف از یک سو و داشتن ارتباط و تعامل «شفابخش» با جمع و جامعه از دیگر سو است.
ناگفته پیداست که یک دوجین عامل را میتوان نشان کرد و نشان داد که بر هر یک از این چهار حیطه سترگ سلامت تأثیر میگذارند. اما، تردیدی نمیتوان کرد که در این میان سهم و نقش خانواده برجستهتر است. چون همانگونه که میدانیم در خانواده است که «اندیشه» شکل میگیرد، «شخصیت» فرا می بالد، «منش» نضج مییابد، «نگرش به خویشتن» پایهریزی میشود و «نحوه رفتار» در برابر پدیدهها و در شرایط مختلف، سمت و سو داده میشود.
حال این پرسش در برابر ما عرض اندام میکند که کدام خانواده قادر است تراز و میزان هر یک از چهار نوع سلامت را ارتقا دهد و مانع از فرو شدن در «بیماری» و نقصان سلامت شود؟ در پاسخ به این پرسش میتوان انبوهی شاخص و ملاک را برای «خانواده سلامت محور» و «سالم پرور» فهرست کرد. لیکن به باور من از آن میان شاخصهای زیر اهمیت بیشتری دارند:
۱. سبک زندگی برخوردار از تحرک بهینه (۶۰ دقیقه در روز)، بهداشت مطلوب، چک آپ دورهای، تفریح به موقع و تغذیه مناسب. چنین سبکی نه تنها به سلامت جسم یاری میرساند بلکه سلامت ذهن و روان را نیز مضاعف میکند.
۲. پیروی از الگوی گفت و گوی سازنده برای از میان راندن تعارضات ناگزیر زندگی. در چنین خانوادهای کمتر مشاجره و منازعه و مجادله دیده میشود. چه، اینگونه خانوادهها زبان و کلام را در جهت «مفاهمه» و مصالحه به کار میگیرند و با گفت و شنود به موقع مانع از سایه انداختن تعارضات و مسائل حل نشده بر ساحت جان و روان میشوند.
۳. افزایش مستمر ذخیره شناختی. در خانواده سلامت محور مطالعه و یادگیری رفتاری رایج و مستمر است و لاجرم اعضای اینگونه خانوادهها پیوسته دانایی خود را افزایش میدهند و اندیشه خود را زیبا و غنی میسازند. آنان همچنین میکوشند تا «دانش» خود را به «خِرد» تبدیل سازند و آن را در کنش و عمل خود به کار بندند. ناگفته پیداست که پیامد دانایی، خردمندی و «اندیشه زیبا» خوشامدگویی مستمر به زیباییهای بیکران زندگی و شادابی و شورمندی جسم و روان است.
۴. فضیلت مند زیستن. در خانواده سالم پرور و سلامت محور به فضائل اخلاقی نه تنها در «گفتار» بلکه در «کردار» ارج نهاده میشود. به همین سبب اینگونه خانوادهها اغلب با خود و دیگران «در صلح» و آرامش هستند.
۴. برخورداری از روابط و پیوندهای اجتماعی خرسند ساز. چنین پیوندی نوعی «حمایت اجتماعی» است که همچون «سپری نیرومند» از اعضای خانواده در برابر سختیها و رنجهای ناگزیر زندگی حفاظت میکند (یادمان باشد که در جهان بودن یعنی با دیگران بودن).
خلاصه آنکه، خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد و لاجرم احساس خوشبختی و بهروزی و شادابی آن پیوسته در حال افزایش است.
کد خبر 6090072